جدول جو
جدول جو

معنی بی وجود - جستجوی لغت در جدول جو

بی وجود
ناکس، پست، حقیر، فرومایه
تصویری از بی وجود
تصویر بی وجود
فرهنگ فارسی عمید
بی وجود(وُ)
مرکّب از: بی + وجود، غیرموجود و معدوم. (ناظم الاطباء، که وجود خارجی ندارد. رجوع به وجود شود، در تداول، دون و کمینه و پست و فرومایه و حقیر و خوار. (ناظم الاطباء) ، در تداول عوام، که انجام هیچ کاری نتواند: فلان آدم بی وجودیست، بی جربزه است و کاربر و مفید بحال همنوع نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بی وجود
پست، ناکس
تصویری از بی وجود
تصویر بی وجود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خود
تصویر بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، خارج شده از حالت طبیعی، شوریده، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
مرکّب از: بی + وقوف، بی آگاهی. بی علم، نادان. ناآزموده کار. (ناظم الاطباء)، بی اطلاع: و هرکه بی وقوف در کاری شروع نماید همچنان باشدکه گویند... (کلیله و دمنه)، و رجوع به وقوف شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
سابق در وجود:
پیش وجود همه آیندگان
بیش بقای همه پایندگان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی سود
تصویر بی سود
بدون فایده، بی نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا وجود
تصویر لا وجود
انهست ناهست نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با وجود
تصویر با وجود
باآن که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی وقوف
تصویر بی وقوف
پندره نا آگاه
فرهنگ لغت هوشیار
پیشبود زبانزد فرزانی دیرینه سابق در وجود: پیش وجود همه آیندگان پیش بقای همه پایندگان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
((خُ))
بی هوش، بی حال، بی اختیار، بلااراده، شوریده، بیهوده، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذی جود
تصویر ذی جود
بخشنده، سخی
فرهنگ فارسی معین
بی خبر، غافل، ناآگاه
متضاد: آگاه، عاقل، مطلع، خبیر، واقف، دیریاب، کندذهن، کندهوش، کودن
متضاد: هوشمند، زیرک، تیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
Preposterous, Witless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurde, insensé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
افسار گسیخته، بی بندبار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
น่าขัน , โง่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
saçma, akılsız
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
터무니없는 , 어리석은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
ばかげた , 無知な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
אבסורד , חסר דעת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
निराधार , बुद्धिहीन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
tidak masuk akal, bodoh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
upuuzi, kipumbavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurd, unbedacht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurd, onbezonnen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurdo, insensato
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
assurdo, insensato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurdo, insensato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
荒谬的 , 无知的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurdalny, bezrozumny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
абсурдний , безумний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
абсурдный , беспомощный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
হাস্যকর , বোকা
دیکشنری فارسی به بنگالی